بر طبق گزارش فرا اقتصاد بین الملل، نظریات اخلاقی متعددی ارائه شدهاند که یکی از نظریات مشهور، نظریه اختیارگرایی است.
مقدمه
نظریه اختیارگرایی (Libertarianism) بهعنوان یک فلسفه سیاسی و اجتماعی، بر مبنای اصول آزادی فردی، مالکیت خصوصی و مفهوم حداقل مداخله دولت بنا شده است. این نظریه بهدنبال تحقق آزادیهای فردی و توسعه جامعه بدون دخالتگری دولت است. انتخابهای آزاد افراد و حق مالکیت بر منابع خود، از ارکان اساسی این نظریه به شمار میروند.
تاریخچه
نظریه اختیارگرایی ریشه در اندیشههای فلسفی دوران روشنگری دارد و بهطور خاص از کارهای فیلسوفانی نظیر جان لاک، توماس هابز و جان استوارت میل، تأثیر گرفته است.
جان لاک، بهویژه بر مفهوم حق طبیعی و مالکیت تأکید کرد و این مفاهیم بهعنوان اصول بنیادین نظریه اختیارگرایی مورد استفاده قرار گرفتند. در قرن بیستم، نظریهپردازانی چون فردریک هایک و میلتون فریدمن به ترویج این اندیشه در زمینه اقتصادی و سیاست عمومی پرداختند (Friedman, 1962).
اصول نظریه اختیارگرایی
آزادی فردی: یکی از اصلهای کلیدی اختیارگرایی، تأکید بر آزادیهای فردی است؛ این آزادی شامل انتخابهای شخصی در زندگی خصوصی، اقتصادی و اجتماعی بدون مداخله دولت است (Nozick, 1974)
حق مالکیت: اختیارگرایی بهشدت بر حق مالکیت تأکید میکند؛ بر اساس این اصول، مردم حق دارند که بر اموال و منابع خود کنترل داشته باشند و در استفاده از آنها آزاد باشند (Locke, 1689).
حداقل دولت: بر اساس نظریه اختیارگرایی، دولت باید به حداقل مداخله در زندگی افراد محدود شود. نقش دولت تنها در حفاظت از حقوق فردی و تأمین امنیت تعریف میشود و از هر گونه مداخله در امور اقتصادی و اجتماعی جلوگیری میشود (Hayek, 1944).
انتقادات
نظریه اختیارگرایی، با انتقادات متعددی روبهرو است؛ یکی از انتقادها، عدم توجه به نابرابریهای اجتماعی و اقتصادی است. منتقدان بر این باورند که آزادی کامل میتواند منجر به تأسیس نابرابریهای عمیق و عدم عدالت اجتماعی شود (Rawls, 1971)؛ همچنین، انتقادات دیگری نیز بر این نظریه مطرح میشود که شامل پیچیدگیهای عملیاتی حداقل دولت و مشکلات احتمالی در نهادهای اقتصادی و اجتماعی است (Piketty, 2014).
جمعبندی و نتیجهگیری
نظریه اختیارگرایی بهعنوان یک الگوی قدرتمند در فلسفه سیاسی، بر اصول آزادی فردی، حق مالکیت و حداقل مداخله دولت تأکید میکند. اگرچه این نظریه با چالشها و انتقادات گوناگونی مواجه است، اما همچنان تأثیر قابل توجهی بر تفکرات سیاسی و اقتصادی معاصر دارد. در حالی که این نظریه به انحای مختلف در جوامع مختلف پیادهسازی شده است، بحث و بررسی در زمینه سیاستگذاریها و تبعات اجتماعی آن همچنان ادامه دارد.
با تنظیم: علیرضا محمودی فرد – سردبیر پایگاه خبری تحلیلی کلام قلم
دیدگاهتان را بنویسید